بسم الله الرحمن الرحیم
" قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا ۖ فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَأُخْرَىٰ کَافِرَةٌ "
قطعاً در برخورد میان دو گروه ، برای شما نشانه ای [ و درس عبرتی ] بود. گروهی در راه خدا می جنگیدند ، و دیگر [ گروه ] کافر بودند.(1)
شکر خدایی را که مارا هدایت و حجت را بر ما با فرستادن رسولی از جنس خودمان تمام کرد.
شناخت واقعه عظیم کربلا از چند جهت دارای اهمیت است.از یک طرف باید با آگاهی از ضمینه های به وجود آمدن این واقعه از تکرار چنین مصیبت بزرگی جلوگیری شود و از طرف دیگر غیبت امام عصر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء نشان از این دارد که مشکلاتی که آن زمان جامعه اسلامی را از حضور و استفاده کامل از وجود امام معصوم محروم کرد امروز هم در جوامع اسلامی پابرجاست.لذا بررسی تحلیلی و تاریخی کربلا پلی خواهد بود که آگاهی بخشی آن ضمینه های ظهور بزرگترین منجی بشریت را هموار خواهد کرد.واین اتفاقی است که قطعا خواهد افتاد.
إنهم یرونه بعیداً و نراه قریباً(2)
برگ اول:
خطاب به استاندار مدینه
بامرگ معاویه در نیمه ماه رجب شصتم هجری یزید پسر وی به خلافت رسید و طی نامه ای به ولید بن عتبه استاندار مدینه ضمن ابقای وی در بیعت گرفتن از سه شخصیت معروف که در زمان معاویه حاظر به بیعت با یزید نشده بودند تاکید نمود و گفت:در بیعت گرفتن از حسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر شدت عمل بخرج بده و در این مورد هیچ رخصت و فرصتی به انها مده.
ولید با رسیدن نامه در اول شب مروان بن حکم استاندار سابق معاویه را خواست و با وی در رابطه با نامه یزید مشورت کرد و او هم پیشنهاد داد: قبل از پخش شدن خبر مرگ معاویه این چند نفر را به مجلس خود فراخوانده و از آنان برای یزید بیعت بگیر.
ولید هم بی درنگ مامور فرستاد تا این سه نفر را برای طرح یک موضوع حساس و مهم نزد وی بخوانند. هنگامی که پیک ولید پیغام او را به امام علیه السلام و ابن زبیر ابلاغ نمود آن دو با هم در مسجد پیامبر صل الله علیه و آله نشسته و به گفتگو مشغول بودند. ابن زبیر از این دعوت بی موقع و شبانه به هراس افتاد ولی امام علیه السلام قبل از ملاقات با ولید موضوع را به ابن زبیر توضیح داد و چنین فرمود: به نظر من طاغوت بنی امیه(معاویه) به هلاکت رسیده و منظور از این دعوت بیعت گرفتن برای پسر او است و بنا به نقلی امام علیه السلام در تایید نظر خویش اضافه نمود: زیرا من در خواب دیدم که شعله های آتش از خانه معاویه بلند است و منبرش سرنگون شده. آنگاه امام علیه السلام با درک صحیح از هدف این دعوت به سی نفر از یاران و نزدیک ترین افراد خاندانش دستور داد که مسلح گردند و به همراه آن حضرت حرکت نمایند و در بیرون مجلس آماده باشند تا در صورت لزوم از آن حضرت دفاع کنند.
همان طور که امام پیش بینی می کردند ولید در ضمن دادن خبرمرگ معاویه به آن حضرت موضوع بیعت با یزید را هم طرح کرد. امام با هوشمندی در پاسخ وی فرمود: شخصیتی مثل من نباید مخفیانه بیعت کند و تو نیز نباید به چنین بیعتی راضی باشی و چون همه مردم مدینه، مرا برای تجدید بیعت دعوت می کنی ما نیز در صورت تصمیم در آن مجلس و به همراه و هماهنگ با سایر مسلمانان بیعت می کنیم.(یعنی این بیعت نه برای رضای خدا،بلکه برای جلب توجه مردم است که در صورت وقوع باید علنی باشد نه مخفیانه)
ولید گفتار امام را پذیرفت و در بیعت گرفتن در آن موقع شب اصرار نورزید ولی وقتی که امام علیه السلام خواست از مجلس خارج شود مروان که در مجلس حضور داشت با ایما و اشاره به ولید فهماند که اگر نتوانی در این موقع و خلوت از حسین بن علی بیعت بگیری دیگر نخواهی توانست او را به بیعت واداری، مگر خون زیادی بر زمین بریزد. پس چه بهتر که او را در این مجلس نگه داری تا بیعت کند یا طبق دستور یزید گردنش رابزنی.
امام علیه السلام بعد از سخن مروان او را مخاطب قرار داد و چنین فرمودند: پسر زرقا(نام مادر بزرگ مروان که از زنان بدنام دوران خویش بود)تو مرا می کشی یا ولید؟دروغ می گویی و گناه می کنی.
آنگاه خود ولید را مخاطب قرار دادند و فرمودند: ای امیر! ماییم خاندان نبوت و معدن رسالت، خاندان ما محل آمد و شد فرشتگان است و محل نزول رحمت خدا هستند. خدا اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح کرد و تا آخر نیز همگام با خاندان ما به پیش خواهد برد. اما یزید این مردی که تو از من توقع بیعت با اورا داری ،مردی است شراب خوار که دستش به خون افراد بی گناه آلوده شده، شخصی است که حریم دستور های الهی را درهم می شکند و آشکارا مرتکب فسق و فجور می شود. آیا رواست شخصی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی، باچنین مرد فاسدی بیعت کند و باید در این زمینه شما و ما، آینده را در نظر بگیریم و خواهید دید کدام یک از ما سزاوار و لایق خلافت و رهبری امت اسلامی و شایسته بیعت با مردم است.
با سروصدای که در مجلس ولید پدید آمد و سخن درشتی که امام علیه السلام به مروان گفت همراهان امام احساس خطر کردند و گروهی از آنان وارد مجلس شدند و پس از این گفتگو امید ولید به بیعت با امام علیه السلام وهرگونه سازش وی به یاس تبدیل شد. و امام علیه السلام مجلس را ترک نمودند.
تحلیل تاریخی:
امام در این گفتار انگیزه قیام و خط سیر آینده اش را روشن می سازد و این خط سیر را هنگامی بیان می کنند که هنوز از دعوت اهل کوفه و پیشنهاد بیعت از سوی آنان خبری نبود خلاصه گرچه به صورت ظاهر عوامل و انگیزه های زیادی در شکل گرفتن قیام و شهادت امام علیه اسلام وجود داشت ولی علت اصلی در این قیام در هم شکستن قدرتی بود که بدون داشتن صلاحیت می خواست مقدرات مسلمانان را به دست بگیرد و در نتیجه ظلم و فساد را ترویج کند. امت اسلامی را به انحراف بکشاند و در صورت نبودن مانع ، هدف خاندان ابوسفیان را در مبارزه با اسلام و قران منافقانه در قالب خلافت اسلامی پیاده کند. این مبارزه گاهی نیز در سخنان امام علیه السلام به امر به معروف و نهی از منکر تعبیر گردیده.
تحلیل امروزی:
فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ .....مائده52
(.ابن زبیر از مواجهه با ولید در آن موقع شب به شدت هراسان شد.)
همان طور که در اولین برخورد ابن زبیر می بینیم یکی از ویژگی های جریان نفاق ترس و دلهره آنان در مواجه با مشرکین و طاغوت است
ابن زبیر در زمان معاویه هم به گواه تاریخ جزو منتقدین حکومت بوده 1ولی همراهی ابن زبیرها با رهبر جامعه اسلامی برای انقلاب از روی اخلاص نیست بلکه به خاطر منافع شخصی خود شان است2.
هر جا که کار سخت شود و دشمن فشار وارد کند اینان اولین کسانی هستند که دم از تسلیم در برابر آمریکا می زنند3.ابن زبیر های تاریخ افراد سرمایه دار و منفعت طلبی هستند که همراهی آنها هم تا وقتی است که نظام اسلامی مقتدر است لذا همین که شرایط را کمی محیا ببینند دست به قیام و ایجاد فتنه .............در اجتماع می زنند مثل کاری که پدر او(زبیر) در جمل کرد
آنها تا وقتی درون حکومت اسلامی هستند اشخاصی مصلحت اندیش و ترسو و به قول ما اهل مذاکره و سازش هستند .
ولی وقتی آمریکا تهدیدی بکند مثل برخی رجال ما به ولی پیشنهاد سازش با کفار می دهند و حاضرنددر این راه حتی از همه آرمان ها هم دست بردارند(برعکس آن جریان اصیل و واقعی همراه با امام است که در هنگام فشار وسختی می گوید:
والله ان قطعتموا یمنی انّی احامی عبدا ان دینی).*
َ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ......مائده53
زبیری ها تا وقتی درون جامعه اسلامی باشند از همه دو آتیشه تر هستند و در کلام دو ویژگی دارند:
1-حرف هایشان پایه و اساسی ندارد(موافق آرمان های انقلاب و امام نیست)و از حربه هایی مثل قسم خوردن ، خاطره تعریف کردن ، خواب دیدن ، وعده دادن و ...استفاده می کنند.(مثل ادعای بیعت با امام توسط ابن زبیر در مکه4)
2-دومین ویژگی که در متن نیامده این است که منافقین همواره درصدد تخریب و بی ارزش کردن حرف ولی هستند مثلا در زمان پیغمبر تبلیغ می کردند که پیامبر هم یک انسان عادی است (حتی کاربه جایی می کشد که عده ای وقتی پیامبر (ص)صحبت می کردند از حضرت می پرسیدند این حرف و فرمان مال تو است یا خدا گفته؟در صورتی که پیامبر فرموده بودند که از دهان من جز حق خارج نمی شود5).لذا مدام می گویند رهبری که معصوم نیست یا خود رهبری گفته از بنده انتقاد کنید. خلاصه ؛هر حرف دیگری که جایگاه سخن رهبری را در جامعه پایین بیارود.( این سست کردن و عادی نشان دادان حرف ولی به خاطر آن است که خودشان رسوا نشوند)
ان شاءالله ادامه دارد....
الیس الصبح بقریب؟
1-ال عمران ایه 13
2-معارج 6 و7
یاعلی التماس دعا